«سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک خداوندا با ستایشت تو را تسبیح میگویم/ لا الهَ الاّ اَنْتْ جز تو خدایی نیست/ عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی کار بد کردم و بخود ظلم نمودم/ وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی به گناه خود اعتراف میکنم/ اِنَّکَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی…»
روز عرفه روز نیایش است؛ روز خواندن منظومه عشق و عرفان و منشور دلدادگى و شرح فراق است تا شاید جان و روحی که از نیستان بریده شده است و حال نفیرش عالم را فرا گرفته بار دیگر وصل بجوید روزگارش را… فردا روزی است که آدم بعد از رانده شدن از بهشت و ۴۰ بامداد سجده بر فراز کوه صفا رو به توبه میآورد بدنبال وصل خویش…
آخر قرار است ترنم باطراوت دعا بر لبها خانه کند و دلها به ضریح استجابت گره بخورد. بارش توبه امان چشم و دل را از کف می دهد تاشاید در روز شناخت که گاه با نام صبر و شکیبایی از آن یاد میشود بتوان آرزوی بخشش کرد و با زبان جان گفت: « اشک و زمزمه بپذیر، ای خدای عرفه»…
هنوز به خاطر میآورد سرزمین عرفات نیاشهای مولای عشق را آن هنگام که با چشمانى اشکبار و حالتى متضرّعانه دعای شناخت را نجوا میکرد و آنقدر «یا رب، یا رب» گفت و گریست که سنگهاى «جبل الرّحمه» از گریه اش هنوز نالانند. هیچ کس نمیداند که مولای عشق آن روز چه گفت و چه خواند که این چنین تب بندگی و عشقش هنوز در جان دشت نشسته است…
و حال یکسال دیگر فرصتی فراهم شده است تا روز نیایش دستانت را به آسمان بلند کنی و طلب مغفرت، فرقی نمیکند که گنهکار باشی یا نباشی، خدایت همه را می پذیرد. اگر جوانی با دل جوانت به درگاهش برو با یاد توبه آدم با یاد نیایش حسین(ع)…